sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات ساناز

جابجایی

سلام ساناز خانم ابروکمون ببخشید که چند وقتی که نتونستم توی وبلاگت بیام و مطلب بنویسم آخه این چند وقت خیلی من و بابای درگیر هستیم به خاطر اینکه دنبال خونه هستیم اما قیمت سر به فلک کشیده و هر چه بیشتر می گردیم ناامیدتر میشیم خلاصه مامانی مدتی است که زندگی ما شده گشتن دنبال خونه عزیزم خوشگلم دیگه خیلی خوب حرف می زنی کارتون نگاه می کنی و خوب می دوی و بازی می کنی عید امسال اولش رفتیم خونه آبا و هفته اولش اونجا بودیم و یک روزش هم رفتیم مهاباد به همراه عمو علیرضا و عمو رسول. بعدش از تبریز رفتیم خونه مامانی و دیگه نیامدیم تهران توی این مدت خیلی رفتارهات عوض شده دیگه برای خودت خانومی شدی مامان خیلی دوست داره بابای هم همین طور انشاء ال...
3 ارديبهشت 1392
1